صفحه شخصی حمیدرضا ولیزاده لادی   
 
نام و نام خانوادگی: حمیدرضا ولیزاده لادی
استان: آذربایجان شرقی - شهرستان: تبریز
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  مهندس محاسب سازه
شماره نظام مهندسی:  133010932
تاریخ عضویت:  1389/02/12
 روزنوشت ها    
 

 مراقبت از تاریخ! بخش عمومی

16
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)



شنبه 11 تیر 1390 ساعت 09:38  
 نظرات    
 
فاطمه منتظری 14:02 شنبه 11 تیر 1390
9
 فاطمه منتظری
نه واقعا ایستادن روی سرمایه ی ارزشمند تاریخی و فرهنگی یک ملت عکس یادگاری هم می خواد!!!
نازنین بهشتی 15:27 شنبه 11 تیر 1390
11
 نازنین بهشتی
چه جالب !
منم امروز این عکسو بعنوان روزنوشت (البته با یه اسم و متن دیگه) فرستادم
خوشحالم که مهندسها هنوز روی خیلی موضوعات حساسیت مشترک دارن
جواد عزیزی اجیرلو 18:09 شنبه 11 تیر 1390
11
 جواد عزیزی اجیرلو
بچه ها اونی که آن دو آقای محترم بالایش ایستاده اند چیه

سنگ است
یا تخته چوب است
شاید یک چیز سیمانی باشه
نه فکر میکنم یکی میخواسته مجسمه درست کنه نصفه کاره ولش کرده
من که نتونستم تشخیص بدم
بگذارید از همان خانم محترمی که کنارش ایستاده بپرسم

خانم محترم این چیه که آقایان بالایش ایستاده اند؟
خانم محترم : ولش کن خودم هم نمدانم

آهای آقایی که دستهایت را زدی به پهلوهایت و ژست گرفتی این چیه سوارش شدی و از سواریش خوشحالی؟
اقا: من چی میدانم دیدم آقای بغل دستی رفته بالا من هم امدم

آقا خوشکله شما چی ، میدانی سوار چی شدی؟
آقا خوشکله : بتو چه دلم خواسته ، مال اجدادم هست دوست دارم سوارش بشم ، باهاش عکس یادگاری بگیرم ، خیلی ناراحتی میام پایین یک کنده کاری یادگاری هم مینویسم ها ، اصلا صداش را در نیار بیا بالا تو هم یک عکس بگیر دو تا لگد هم بزن تو سرش .
گفتم : آقا خوشکله این میراث فرهنگی یک ملت است
گفت : اقای محترم اون وقت که این اجر ها نبود (منظورش اجرهای خوشکل زیر پای خانم محترم است)
گفتم : اون را نمیگم که
گفت : پس اون زمان بتن به این صافی و سیقلی نمیتونستند بریزند که (منظورش بتن زیر اون چیزه است )
گفتم : آقای محترم منظورم اون هم نیست
گفت : اها پس فکر کردی من نمی فهمم میخوای بگی این مجسمه درب داغون را میگی این نه سرش معلومه چیه نه تهش میخوای بگی اثر تاریخی هست ، منو گرفتی
گفتم : آقای محترم مجسمه درب و داغون چیه این یک اثر ملی است که افرادی مثل شما به این روز انداخته اند
گفت : بر بینیم بابا من چیکارش کردم میخوای همه چیز رو سر من خراب کنی من اومدم همینطوری بود ، فکر کنم میراث فرهنگی این بلا ها را سرش اورده
گفتم : حالا معنی این کارت چیه
گفت : مراقبت از اثار تاریخی
بهروز شیربان 18:21 شنبه 11 تیر 1390
8
 بهروز شیربان
آه ای روزگار ...
سایه ذاکری 19:54 شنبه 11 تیر 1390
6
 سایه ذاکری
:((
شکنجه ای بدتر از این نیست ...
محسن مطلع 09:12 یکشنبه 12 تیر 1390
7
 محسن مطلع
خودمان پا روی ارزشمندترین آثار تاریخی ،فرهنگی و اصالت خود می گذاریم .در صورتی که در موزه های اروپا از همین آثار به بهترین شیوه مراقبت وبه دنیا نشان داده می شود.کوتاهی از متولیان سازمان میراث فرهنگی است که بااینگونه افراد بی فرهنگ،بی اصالت و بی فکر برخورد و جلوگیری نمی کنند.جای تاسف دارد. اگر اسامی آنها را بدانیم حتما با عکس فوق در سایت و شبکه به همه نشان داده خواهد شد.
سرور بی تقصیر 00:13 دوشنبه 13 تیر 1390
9
 سرور بی تقصیر
امیدوارم ما هم خجالت بکشیم و خودمان ... ادب از که اموختی ...
حمید رستمی 00:28 دوشنبه 13 تیر 1390
8
 حمید رستمی
باعث دلتنگیه ولی شاید اونهایی که دارن عکس میگیرن صد درصد مقصر نباشن!!!!
گاه فقط پیکره مجسمه ها نیست که .... میشود بیائید حتی در برخوردهای روزانه مراقب فرهنگ و تمدن و میراثهای ارزشمند خود باشیم.
کورش و کورشها شمارو به خدا دیگه آسوده نخوابین!!!!!!!!

مهندس ولیزاده عزیز از شما هم که با ظرافت نمایانگر زشتی خاصی بودید متشکریم.
فاطمه منتظری 10:42 دوشنبه 13 تیر 1390
8
 فاطمه منتظری
سخنانی ناب از دکتر شریعتی:

میخواهم بگویم ......

فقر همه جا سر میکشد .......

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر ، همه جا سر میکشد ........

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ..

روحش شاد.